فلسفه اسلامی
حکمت شیعی
قیام حسینی
قریب به سال 100 هجری قمری مهمترین مسئله ای که در تفکر و بنابراین در فلسفه اسلامی یا حکمت پدیدار شد این بود که آیا انسان اختیار اعمال خود را دارد یا خیر ؟ . بنابر این دو گروه پدیدار آمدند :
گروه مجبٌره یا اشاعره ؛ معتقد بودند که انسان اختیار دار اعمال خود نیست « اعمالی که خداوند خواسته است از او سر می زند » (1) ..
گروه قدریٌه ؛ معتقد بودند که انسان در کارهایش آزاد و مختار است ؛ و خداوند افعال و اعمال بندگان را به خود ایشان واگذاشته ؛ و نمی توان گفت که هر خیر یا شرٌی که اتفاق می افتد مشیٌت و مقدر الهی است .
حسن بصری ، رئیس حوزه قدریٌه ، معتقد بود که گناهکاردر اسلام از کافر هم بدتر و در واقع « منافق » بوده و فقط لایق آتش دوزخ است ؛ چرا که کافر با صراحت و صداقت کفر می کند حال آنکه منافق تحت لوای اسلام مرتکب گناه می شود و این دوروئی و ریا کاری به هیچ وجه قابل بخشش نیست .
معتزله با اعتقاد به دوری از سختگیری ، و پیشگیریِ مشی اعتدال و انعطاف،از قدریٌه منشعب شدند .
فلسفه کربلا و شهادت امام حسین (ع) در حوزه قدریٌه و معتزله قرار می گیرد .
(1) این گروه را در فلسفه و جامعه شناسی ازوپائی و امریکائی « فاتالیست ها » می خوانند؛ یعنی کسانی که در امور سیاسی هم معتقد به مقدٌر الهی هستند ؛ چکترین اقدام سیاسی را علیه مقدرات الهی می دانند و قاعدتا" به هیچ قیام و انقلابی نیز معتقد نیستند .